کلاس آخر

یک کلاس مانده است و آن آخرین نگاه خداوند است.

دنیا

سلام!

ایجاد موضوعِ جدید،

هیچ موضوعی جدید نیست،

در این دنیا، هیچ چیزِ جدیدی نیست،

فرانک و توبه ی خروسی

"" فرانک همسایه ی قاصدک بود؛ ""

خُب به من چه؟

خواستم گفته باشم؛

اصلِ مطلب:

باید همرنگِ جماعت شد،

خروس را با مرغ دستگیر می کنند، مرغ را با خروسی دیگر؛

اینجا همه دنبال همند،

باید به فکرِ توبه ی بعد از گناه بود.


وامِ ازدواج

""" هر وقت که می خواهم بنویسم، واژه ی خر به ذهنم می آید؛ """

زنده باد دروغ نوشت و دنیای خری اش!

زنده باد دروغ نوشت و خری که در گِل ماند؛

""" عزیزم من خرِ تواَم، وامِ ازدواجم چه شد؟ """

حوالی

خسته ام،

خوابم می آید،

دوست دارم کمی با تو گپ بزنم،

ولی خسته ام، خوابم می آید؛

در این حوالی هوا گرم است ولی دل ها سرد است

ای آسمان خسته ام، خوابم می آید؛

خوابم می آید.

دانشگاه و بستنی

ترم اول: خر شناسی

ترم دوم: الاغ یابی

ترم سوم: تفاوت های الاغ و خر 

ترم چهارم: خر یابی

ترم پنجم: خر کدام است؟ الاغ کدام است؟

ترم ششم: الاغ شناسی

ترم هفتم: ویژگی های یک خر خوب و یک الاغ خوب 

ترم هشتم: چگونه خر شویم.

""" در این هوای گرم یک بستنی می چسبد. """

جنگجویان

همه بنده شده اند ولی بنده ی خدا نه؛

هر کس را، سودایی در سر است و سودای من، مرگ است،

وقتی دلم می گیرد، نمی گیرد!

""" آسان می توان به جنگ خدا رفت؛ """

این روزها، همه جنگجویانِ به نامی شده ایم

امّا، سردارِ جنگِمَان جهان آرا نیست؛

ما جنگجویانِ شیطان، به جنگ خدا رفته ایم.

گوشی

خرِ ما از کُرِگی دُم نداشت؛

- داستان های بسیاری گفته اند و می گویند -

""" یک عدد گوشی خرید و رفت تاجر شد """

زنگ می زد، به خدا زنگ می زد

کار از اِلتماس گذشته است

- و چه خوب می توان با خدا خندید -

نخستین تجارتَش خودکار بود

- خرید و فروش می کرد -

دو سال خودکاری بود تا فرشی شد

فروشنده ی فرش شد،

سه سال فرشی بود تا گوشی شد، بله گوشی شد.

مرغداری

خروسی باید رقصید

نپرسید چرا؛

- چون نمی گویم-

در این بلبشو، داماد خر است، ملّت هم خر است

- زرنگ که باشی می دانی مهمانی کجا است -

طبقه ی همکف تریاک فروشی زده اند

من روستا نشینم، آپارتمانی نیستم

- هنوز وقتی به گذشته فکر می کنم با خاک و توپِ پلاستیکی جمله می نویسم

یادش به خیر، شرط بندی فوتبالمان، آخر به دزدی توپ اَنجامید -

من دو سه تا مرغ خریده ام، می خواهم مرغداری بزنم

زنده باد مرغ و زنده باد خروس و زنده باد خر؛

عزیزم بیا برقصیم، بیا خروسی برقصیم.

ماتیک

""" مرد، شوهر می کند

زن، زن می گیرد؛ """

آخر تمدن چه شد؟

مرد، زن شد

زن، مرد شد

ببخشید دیگر نوشتنم نمی آید، باید بروم ماتیک بزنم.

شیرینی عید و شیطان

"" خائن نیستم!

یعنی وطن فروش نیستم؛ ""

عجب هندوانه های شیرینی!

دیروز تره بار بود،

فیلمِ گرگم به هوا اِکران شده بود،

بازیگرِ معرکه، حضرت آیة الله محمد رضا دامت برکاته بود،

سفر اروپا شاید رفته ای، همه می روند،

شاید من هم شیطان گازم بگیرد و بروم؛

این زوزه ها حاصلِ شکم سیری است

- با طنابِ همسایه به چاه می رود -

"" جهازِ شیشه ای شکستنی است

سر من هم می شکند ""

این چفیه های سوخته، بسیجی نیستند؛

من شیرینی عیدم را خورده ام، آیا شما هم خورده اید؟

یک شوخی

کمی با عشق های این جهان، سرِ شوخی داشت؛

می گفت:

« عشق فقط یک شوخی است »

باز می گفت:

« سرخوش که باشی عاشق می شوی »

آقای دولت جواب بده.

تیر ماه

« دلِ آگاهی دارم،

- گلایه از غیر ندارم

چشم به مُحبتی دارم که...

یک خاطره ی شیرین که در غبارِ آرزوها خاک شد؛

- چند عکسِ فراموش شده در قابِ زندگی

نه،

امروز، دوازدهِ تیر ماه است

و من یک روز دیگر به مرگ نزدیک شده ام،

باید به فکر اُفتاد،

                    باید سنگِ قبر خرید. »

نمازگزارِ داعشی

کار و بارِ جهان خر تو خری نبود بلکه خر تو خری شد؛

این خودکارهای صلواتی ریشه را با ریش می زنند

- رندِ گوشه گیر، هوسِ انگورِ دانه دُرُشت کرده است -

این طرف خوزستان است، آن طرف بغداد است، آن طرف تر هم، گوشه ای از لبنان است

ضرب المثل جهانی، "" خرابکار، داعشیست ""

تحریکِ قُوات نباید کرد؛

من خربزه را با پوست می خورم، تشنج از نوعِ سهرابِ سپهری؛

در این جانانه ی عاشقی، رقاص، نمازگزارِ داعشی نیست.

ملتِ تختخوابی

ملّتِ تختخوابی، خوابِ تخت می بیند؛

کِرشمه ی دهر، غیرت کُش است

سلبِ اعتبار نباید کرد

 این نُقل و نباتاتِ از جنگ برگشته، مدافع حرم نیستند

تَفَعُل که می کنی، مراقب غزل های ناشتا هم باش!

- سگِ اسرائیلی خانه نشینِ خانه ی مردم است -

این بلا، حاصلِ بعد از فوتِ پیرِ خداست

با همه چیز می توان جمله ساخت و جمله پرداخت

- پراتنز رحمت، گلوگیر نیست -

این مقولات حرف های خاک برسری نیستند؛

""" داریوش، بهروز وثوقی، گوگوش و اخیراً شاهین نجفی نماینده ی ملّت ایران در مجلس شورای اسلامی شده است؛

من با وجناتِ فریدون و با وجناتِ آقای اصلاح به مسجد نمی روم """

حکم همان است که عرض شد:

ملّت تختخوابی، خوابِ تخت می بیند.

خرِ مردم

دزد نیستم

من گاهی از انبار کدخدا می دزدم

کاه، یونجه، جو، گندم، فرقی به حالم نمی کند؛

چند سال پیش با خرش به جنگ رفته بود

امروز با خرِ مردم به جنگ می رود.

آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan