کلاس آخر

یک کلاس مانده است و آن آخرین نگاه خداوند است.

ماشین کوکی


شط مواج است و من آرام

در گوشه ای صلح فردا را خواب می بینم؛

و چه زود آرایه های بدیع خلقت واژگون می شوند

آن هنگام که رئیس جمهوری رسوا می شود؛

در پناه گرگ ها نمی توان خواب انقلاب دید

و آرام خوابید؛


حرف نشخوار آدمی است

علامه دهر نیستم

آدم خوبی هم نیستم

چون گاه و بی گاه هوای گناه می کنم

دلمشغولی حضرات، کرسی ریاست است و ایضا صندلی بانک

 من خاکی ام

رزمنده خاکی را در جبهه ی هویزه، در فاو دیده ام

در شام، در حلب، در موصل دیده ام

آدم خاکی را می شناسم

تمدن آدم های ماشینی به کارم نمی آید

چون تمدن گناه، تمدن شیطان است

کالباس چند است

ماشین کوکی چند است

حرف های این و آن چند است

آدم دلمرده به روزگار می خندد

وقتی گوشی های لمسی همدم نیمه شب های دختران باکره است

امروز جریده خوان روزنامه های شهرم

فردا به جنگ سرنوشت می روم

دم خروس خوب است، قسم حضرت عباس هم خوب است

چنته خالی است

فشنگ ها همه برجامی است

این قیام آیا خدایی است؟

خطوط

تو در کدام جهت پرواز می کنی

که من خطوط هوایی تو را نقطه کور دیده ام؟

آدم بینا نیازمند عصا است

وقتی نابینایی بلد راه او می شود

در این هنگام من متولد می شوم

و تو را می بوسم

عزیزم چقدر قشنگ است

غنچه ی لبانت وقتی که به جمله ی دوستت دارم مزین می شود.

ماردوش

این چریک مآب دشمن کش، ناله اش آرمانی نیست؛

چتر نجات باید تا حل این مشکل نماید؛

اگر با آفتابه به جنگ ترامپ رفته بودم تا بحال برنده شده بودم

ما با معاویه خاله بازی می کنیم و با یاسر گرگم به هوا؛

توپ مویزه نوش را در بادیه به عاریت داده ایم

اگر این مصاف رحیل رحل در کلام ملکوت هم باشد ما شیطانی دیگر به سامری خواهیم داد؛

تهران غاز شکم پر است و خوزستان دمبه آب شده در خشتک آقایان

این ناقوس، ناموس من نیست

اگر ضحاک به خنده خود مرد و من در اقیلم ابلیس ماردوشی می کنم گناه از ربای بانکی است

ای ارزن به نسیه خوش و به نقد بد 

من مردنی نیستم، خواهش می کنم من را درگیر انتخابات نکن

خواهش می کنم.

مرگ


مرگ، چه نزدیک است

در قدم اول، ای کاش وقت مرگ، آدم خوبی باشم.


سیلی کم جون

فقط اینو می تونم بگم:

این انتقام نبود،

فقط بازی کودکانه بود

( مثل همون بازی قدیم ما، موشک بازی،تفنگ بازی)

لطفا ملت را گول نزنید

خواهشا محکم تر، کوبنده تر!!!!

انتقام سخت

به نظر حقیر:

یک گزینه روی میز ایران است؛

انتقام سخت،

نابودی اسرائیل و تمام پایگاه های آمریکا در منطقه؛

درود خدا بر سردار فاتح،

شهید اسلام و جهان،

اسوه ی مقاومت

حاج قاسم سلیمانی.

برجام، استانبول

دیشب به خواب دیدم:

من و حسن جان به کرمان بودیم

تجارت زیره؛

بعد بلیت گرفتیم رفتیم:

استانبول؛

یک هفته ترکیه بودیم بعد رفتیم:

شانزلیزه؛

آنجا دار و دسته ی همجنسبازها سرمان ربختند، گفتند:

بیایید در کار ما،

حسن آقا گفتند:

استغفرالله

من گفتم: 

حسن جان این شد عاقبت برجام شما؟

بیدار شدم و یک راست رفتم مستراح.

شیپور

از  شوت های علیپوری یکی هم به غیرت مردم زده اند؛

 خدای تو قطعا خدای من نیست؛  

بگذریم؛  

باید با مرغ همسایه گاو گرفت؛ 

اساطیر قوم کهن تصویر ایران، شیپوری شده اند.

بیست سوالی

من هم مثل دوستان، بخارم خوابید؛

- بی بخار شدم-

قلم را باید شکست

این روزها چرا همه حضرتی شده اند؟

مادر چنگیز خان در کجا دفن شده است؟

هندوستان در کجای نقشه قرار دارد؟

ایران چند استان دارد؟

بحرین چند سال از ایران بزرگ تر است؟

آیا مرحوم خسرو شکیبایی بازیگر بود؟

وقتی کوچک بودی اسمت چه بود؟

آیا بز حیوان است؟

می توانی چند انسان نام ببری که با خ شروع می شوند؟

رجوع

نیست که باشی 

بالاخره پیدایت میکنند؛ 

عزیزم اگر به قلبت رجوع کنی

مرا هم پیدا میکنی.

بای

اگاه نیستم

شلوار که دوتا شود، اگاه می شوم

عزیزم بای.

سید علی

اگر از تبار علی(ع) باشم،

باکی ندارم که در محراب بمیرم؛

قصه، قصه ی خرید است؛

چند روز پیش پهباد را زدند

ترامپ گفت:

ما فرستادیم، خواستیم صلح کنیم؛

دوست دارم با تو علی باشم، سید علی.

بربری

عشق گفتنم نمی اید؛

ولی باید گفت که:

سگ که باشی، حتما الاغ خوبی خواهی شد؛

به هر حال اینجا گاوها، سگ های خوبی نیستند؛

منوال عاشقی راست، اما دروغ است؛

خاک بر سر ملتی که نان اقای ان باشد

نان خدای مرد است،

مرد خدای زن است،

و زن خدای شهوت است،

به هر حال، 

جنگ بین مرد و زن نیست،

جنگ بین سگ خوب و الاغ خوب است؛

بیایید به دور از تمدن کمی بربر باشیم و بربری بخوریم.

بس است.

پیر که باشی همه را وام دار نگاه قراضه چینت میکنی؛

از اصل نپرس که بی اصل پریدن این روزها مد شده است؛

با کروات به مستراح می رفت؛

سگ را سر سفره می نشاند؛

کمی خجالتی بود -دختر- وقتی شماره می داد؛

مرد بی هوا دنبال پسر بازی بود؛

زن در خانه، شوهر دزد می شد وقتی تف سر جالیز نطفه می شد؛

راستی بازی ایران و امریکا چند چند شد؟

کتی جون

آنقدر گرانی شد

که من هم گران شدم

نایاب شدم؛

خر بودیم، خرتر شدیم.

(دور از جونت کتی جون)

حکایت

علاف که باشی، خوش میگذره

میگفت و نمیگفت؛

بی شب قدر، بی قدری میکرد.

حکایت این روزهایم.

نفت

سلام

دوست دارم به تو سلام کنم

خوبی؟

""" من افشین، 24 ساله از تهران

من رها، 21 ساله از سمنان """

همه با مجاز حال می کنند

من با سهام عدالت؛

زنده باد نفت، زنده باد من، که بی نفتم.

بیکارم

راستی یادت هست، 

آن شب که گفتی، خسته ام؛

و گفتی من احمدی نژاد هستم و رفتی؛

و بعد گفتی،

خاک بر سرِ مملکت که روحانی رئیس جمهور آن است؛

و من به تو گفتم:

""" آقا، بس کن!

لطفا حرف های سیاسی نزن،

من الان بیکارم، می ترسم دولت محترم بیکارترم کند،

تو را به خدا بیا بجای این حرف ها، 

برویم، دختربازی و ورق بازی کنیم،

شنیده ام این روزها نشئگی بعدِ صلاة ظهر می چسبد. """

اداره آموزش و پرورش

کردارم عجیب منحرف است؛

"" دیشب در خواب دیدم

من و چند نفر مسافر بودیم

به گمانم همه مرد بودیم، یک زن هم بود؛

زن نیمه لخت بود

یعنی از کمر به بالا لخت بود، ""

بگذریم؛

در این وانفساه هر کس سازِ خودش را کوک می کند؛

من گذری ام، یعنی از هر چیزی زود می گذرم، یعنی وابسته نمی شوم؛

امّا، خوب بلدم عاشق شوم؛

پیچ در پیچ شد،

ببخشید،

مُخِ من همانند اداره آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران تعطیل است؛

عارضم خدمت اولیا مُخدّراتِ خودم، چه آنهای که چادری هستند و نیستند؛

من کج منوال یومیه ام را دشت می کنم،

جین اول صلواتی است؛

""" اللهم صل علی محمدٍ و آل محمد"""

جین دوم من درآوردی است؛

یعنی پول دادی، دادی، ندادی، ندادی

جین سوم، منکراتی است؛

باید پول بدهی، چه بخواهی، چه نخواهی.

همین.

بدبخت

گفت:

من بدبختم

تو بدبختی

اون بدبخته

اونها بدبختن

اینها بدبختن

همه بدبختن

من گفتم:

پس همه ما یه مشت بدبختیم که دور هم جمع شدیم؛

گفت:

آفرین بدبخت جان!

شب یلدا

چند نفر دزد؛

چند نفر وزیر؛

چند نفر با هم، من هم؛

""" جایتان خالی، جاتان را سبز کردیم، هندوانه ها رسیده، 

شبِ یلدای خوبی بود؛ """

چقدر سرد است هوا؛

فقط پوست ها مانده اند؛

آری،

فقط پوست ها مانده اند.

مادر جان

نامه مادر به فرزند:

""" مادر جان اگر وقت گیر آوردی

برای من یک شانه ی چوبی بخر

اگر ارزان بود دو عدد بیاور

مادر جانت در انتظار تو! """

****

و چه حقیرم من در مقابل تو ای مادر!

سکوت

منشورِ بی غیرتِ این قوم، بی دینیست.

زنده باد وطن، زنده باد خوزستان

هر کس دمِ از مذاکره ی با آمریکا بزند،

خائن است، بی غیرت است، بی ناموس است

مسئولان، غیرت داشته باشید لطفا

ملّت خود را به جنایتکاران نفروشید.

جوشکارِ برجامی

امروز عصر رفتم پیش جوشکار

در زدم، نبود

بعد از دو دقیقه با موتورش آمد

گفتم سفارشم چه شد؟

گفت:

جوشکاری را کنار گذاشته ام ، این روزها نجاری می کنم

"""شاید فیلم وسترن دیده باشید

همیشه یک نفر تابوت می سازد و منتظر مردن دیگران است تا سکه به جیب بزند؛ """

من خواهم مُرد و  تابوتم را تو می سازی ای جوشکارِ برجامی من.

خرگیری

چند سال پیش یادش بخیر، فصلِ خرگیری بود؛

من و چند تن از دوستان، رفتیم خر بگیریم

خر نگرفتیم هیچ، خود خر شدیم و برگشتیم.

روحانی جان!

نمی دانم چرا، آدم که بزرگ می شود، دلش تنگ می شود؛

دلتنگِ توام روحانی جان!

"" نه ببخشید ""

دلتنگِ آن روزم که به تو رأی دادم

"" نه ببخشید ""

یادم رفت، من آن روز به تو رأی ندادم، چون شناسنه ام را با خود نبرده بودم.

گذری

گذری می آیم و گذری می روم

من قبلا عاشق بودم

انکار نمی کنم.

نتیجه تصویری برای قرقره

هشت سال

هشت سال دوید

آخرش چه شد؟

ماده اول: سپاه باید تحریم شود؛

ماده دوم: مرگ بر آمریکا و اسرائیل باید حذف شود؛

ماده سوم: حجاب باید برداشته شود؛

ماده چهارم: اگر مواد بالا اجابت شد، کم کم برای حذف ولایت فقیه اقدام کرد؛

ماده پنجم:  فاحشگی ترویج شود الاخص همجنسگرایی در لایه های فرهنگ؛

زندگی می کنم زیر سایه ی مُستدامِ فقیه

مرگ بر برجام، مرگ بر تحریم

مرگ بر آمریکا

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر برهنگی، مرگ بر ضد ولایت فقیه

مرگ بر فاحشگی، مرگ بر همجنسگرایی.

جنگ عشق

عزیزم جنگ است

همیشه میان دو لب جنگ است.

حکومت خمینی (ره)

"" زنده باد خامنه ای 

زنده باد حکومت خمینی ""

شیشه شکستیم و شدیم شیشه سازِ روزگار

لعنت به این روزگار که ارکان نمرودی اش زنده اند

ترامپ آرام بخواب، عزیزم من همجنس باز نیستم

من قلدرِ معرکه های ناقدر نیستم

من گوش به فرمانِ امامِ قدسم

"" زنده باد خامنه ای 

زنده باد حکومت خمینی ""

پیچ

کاشکی تو را ببینم

میان حرف های بیشمارم اسم تو را گم کرده ام؛

یک آرزو بود، به گور خواهم بُرد؛

در این بازارِ گربه های ملوس، من، وزیر هیچ دولتی نیستم

در کدام پیچ تو را باخته ام

ای سوارِ نظامِ دروغینِ جاده های تحریم!

من در انتظار باران، در بیابان خوزستان، آب در هاون می کوبم.

این روزهایم

این روزها همه از بدبیاری می نالند و گرانی؛

من از چی بنالم که بیکارم.

آغوش

""" می گویند، خواستن، توانستن است """

عزیزم می خواهم تو را به آغوش کشم

ولی کدام آغوش؟

گُم شد آن گل که در آغوش باد رفته است.

آرزوی شیرین

دوست دارم با تو باشم، همین.

آشِ نذری = نقدِ یک

   آقای مشروح، تصدّقِ سرت بشوم، ببخشید که مصدّعّ اوقاتِ جنابعالی شدم، عرضِ عبودیّت به بارگاهِ خدا بردم، شرط  عرض شد؛ عریضه ی شما را به همراه نداشتم؛ برگشتم و این نامه ی دوستانه را برای شما در تاریخی که تاریخ نیست و در سال نامه ای که در آن مرکبم نادره ماشینی بود که الاغی را در نسیانِ خود، دبّاغی می نمود و به هرزه خواهی یک قرن می فروخت، پاورقی کردم تا شاید این بنده ی حقیر را مورد تفقّد قرار داده و این بنده ی سرا پا تقصیر را لایقِ قرص های متعالیتان بدانید و در وقتِ مقرّر با سنجاق کردنِ یک پاکت اسکناس های مردمی به عنوان گوشواره، برای این بنده ی روسیاه مراسله بفرمایید، تا این غلامِ خانه زاد، به درگاه خدا رفته و توبه نماید، که فصل، فصلِ توبه است و عهد، عهدِ استغاثه در مَدارِ پیشرفت؛ ان شاءالله توبه ی چاکر مورد قبول واقع شود، و این آسِ پاسِ آسمان جُل را به درگاه، اجازه ی ورود بدهند.

علی خدایی

مجلس ترحیم به پا شد

قاری آوردند

والعادیات می خواند

من سنگِ قبر می بردم

با خط دُرشت نوشته بودند:

مرحوم علی خدایی؛

نشناختم

بیدار شدم

آری

بیدار شدم.

دریا

به پهنه ی وسیعِ دریا می نگرم

امّا موج ها، موج های ناآرام؛

از فردایی پُر هیاهو خبر می دهند

این خروش مُداوم،

انقلاب حرف های نگفته است.

دزد





مصیبت یکی دوتا که نیست

یک دُزد آمده بود خواستگاریش

پسر عمویش فهمید

فی المجلس زیرآب زد

بعد از چند روز خودش، به خواستگاریش آمد.





رنگ کار

«پدرش رنگ کار بود»

در و دیوارِ مردم را رنگ می کرد

ولی پسر، مردم را رنگ می کرد

بیوک خان،

دو هفته پیش به رحمتِ  خدا رفته بود

و پسرِ خَلَفَش همایون،

رنگ کاری را به اِرث بُرده بود.

۱ ۲ ۳ ۴ . . . ۸ ۹ ۱۰
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan