کلاس آخر

یک کلاس مانده است و آن آخرین نگاه خداوند است.

خواستگار

دختر، دوستش داشت

پسر هم دختر را دوست داشت

آمد خواستگاری؛

بعد از چند روز، قرار بود جواب بنده ی خدا را بدهند

ولی پدر چیزی نمی گفت؛

تا اینکه دختر، دل به دریا زد و گفت:

پدر جان!

خواستگارم، پسرِ طلعت خانوم چه شد؟

پدر گفت:

گدا گُشنه بود

دَکِش کردم، رفت.

رفت...
رفت
جوری رفت که دیگه برنگرده
خخ

ممنونم.
زیبا بود
با تشکر از دل و نگاه زیباتان.
چه بد :(
پیش میاد دیگه

با تشکر از دل مهربانتان.
عه چ بد
بد بده


با تشکر از ذوق زیباتان.
این روزها نگاه میکنن به دلار..
توان خرید جهیزیه و... نداره با اردنگی میندازن بیرون جناب خواستگار رو
دقیقا

متشکرم.
توکل برخدا :)
با تشکر از حضورتون.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan