""" بوسه های عاشقانه ات باداباد
ببوسم دلِ ریش ریش فرهاد
بیستونم!
شیرینم گمشده در هیاهو
تیشه های رزمَت کجایند،
بزم گنجه ناتمام است؛
""" من دیشب به خواب می دیدم خدا می خندید،
بر بامِ آسمان می رقصید """
تبسّم های کودکانه ام مرده اند
فرهاد ماند و بوسه های سنگی اش
فرهاد ماند و اشک های خونی اش. """
""" بوسه های عاشقانه ات باداباد
ببوسم دلِ ریش ریشِ فرهاد
گویی به مرگ قیام می کند،
خسرو؛
به بینش جهان پیام می کند؛
آیا هنوز گرمی لب های مرا می شناسی؟
آیا هنوز میان سکوت قلبم،
نگاه خداوند را وقتی گفت:
بخوان می بینی؟ """
""" بوسه های عاشقانه ات باداباد
ببوسم دلِ ریش ریشِ فرهاد
مائیم و دل های کباب
مائیم و رسم آب و نان
مائیم و خداوند فرهاد
مائیم و ناله های زار
مائیم و رسم باداباد
مائیم و دل ریش ریش فرهاد. """
- سه شنبه ۳۱ مرداد ۹۶