از آزاد کردن نفست در هوای آزاد بترس
کلنگ به دست گورکن
بکن!
آرزوهای چهل سال با توست
بندگان قدرت را با من خاکی چکار
دچار شده ام؛
دچار تو ای یک من ریش
خاکم را به توبره کشیده ام
و در یک اتاق گرم خواب بهشت را می بینم
اصلم را فروخته ام
فروخته ام به فاحشه ای که سال هاست خواب انسانیت می بیند
ای هرزه نگاران مجلس زلیخا!
کارد را بیشتر در جگرم فرو کنید
من حمزه ساز دیگران نیستم
جگرم را بدرید
نوش جانتان
نوش جانتان
- جمعه ۸ مرداد ۰۰