با توام
""" آیا یادت هست
آندم که نگاهم در نگاهت می شکفت
خورشیدِ وجودم در شرق دلت طلوع می کرد
و مغربِ دلم سرگشته ی ذرّاتِ ناپیدای زمان می شد؟ """
""" ای کاش تبسّمِ لب هایت را باور نمی کردم
و دروغ هایت را خیالی کودکانه می پنداشتم
و در گذر زندگی بوسه هایت را به نام عشق تعبیر نمی کردم! """
""" ای کاش خواب هایم در ناکجا آبادِ قبله گاهِ وجودم بسان زلف های تو پریشان نبودند! """
امّا چه کنم، تقدیر، نیایش های روزانه ام را با پریشانی تو گره زده است.
- پنجشنبه ۲۶ مرداد ۹۶