عزیزم
خنده هایم
مشروط شد به گریه هایم
چند صباحی،
از خانه ی عشقت جدا مانده ام
پگاهی چند گشتم و گشتم
باز به همان خانه باز گشتم
امّا
نه عشقی بود و نه دختری؛
فقط تنها در گوشه ی آن خانه،
ماده کلاغی بود
که داشت آدمیّت نشخوار می کرد.
- سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶