کلاس آخر

یک کلاس مانده است و آن آخرین نگاه خداوند است.

عروس شده بود.

در روزگاری نه چندان دور؛

یکی بود، یکی نبود؛

غیر از خدا هیچ کس نبود؛

 در جنگلی دور یک کلبه بود؛

در آن کلبه یک الاغی بود که با خواهرش زندگی می کرد؛

یک روز صبح الاغ قصه ی ما به شهر رفت؛

""" عصر شد الاغ برنگشت، شب شد، الاغ برنگشت؛

- خواهر در کلبه منتظرِ برادر بود؛ -

یک روز شد، دو روز شد، سه روز شد، یک ماه شد، یک سال شد، بعدِ شصت سال الاغ برگشت؛

خواهر عروس شده بود و عروس داده بود و عروس گرفته بود و مرده بود؛ """

حکایت برجام و تُف سربالا.

 

بزرگترین اشتباه!
سپاسگزارم.
چه بسیار است عبرتها و چه اندک است عبرت گرفتن!
درسته
سپاسگزارم.
خسارت محض
سپاسگزارم.
يكشنبه ۶ اسفند ۹۶ , ۱۳:۱۷ جـــــــــــواد عــــــــــــلوی
بلایی بود که مردم خودشون سر خودشون آوردند
درسته
سپاسگزارم.
يكشنبه ۶ اسفند ۹۶ , ۱۸:۲۰ ....جلیس العقل ....
هههه جالبه
سپاسگزارم.
داستان دیرینه
بله
ممنونم.
سلام
وب خوبی دارید. احسنت

به وب من هم سری بزنید

طعم طنز حلال با طنزیمات:

http://tanzimat.blog.ir/
سلام
لطف دارید
ممنونم.
سلوم
علیک.
کلاه گذاشتن سر مردم...
اون هم چه کلاهی
ممنونم.
این حکایت همچنان باقی است و هیچوقت هم تمامی ندارد
چه زمان شاهان قاجاری وچه حالا...
همیشه باید ایران توسری خور بمونه...
دست بالای دست تا دلتون بخواد

با تشکر از حضورتون.
جالب بود...
سپاسگزارم.
حالا وقتی این تف بر میگرده، خیلیها هنوزم فکر میکنن بارون رحمته!
دقیقا
خخ

ممنونم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan