مدرسه باز بود و من منتظرش؛
دختر خوبی بود
از آن دخترایی که می توان روی اسمش قسم خورد
و او را با نام مقدس یاد کرد؛
دختر مقدس، میانه ی خوبی با عاشقی نداشت
معتقد بود، مرد فقط برای شهوت به زن نزدیک می شود
حق هم داشت، در این زمانه کو مرد؟
سعید این حرف ها را به خواهرش می گفت
و من از زبان مدیر مدرسه این حرف ها را شنیدم که می گفت:
بهار دیگر بهار نیست
زمستان است
زمستان است.
- جمعه ۱۰ مرداد ۹۹