«سگ صاحبش را نمی شناخت»
خدیجه خانم این را می گفت
داشت برای شوهرش تعریف می کرد
آخرِ غروبی با عروسش رفته بود بازار
می خواست برای نوه اش سیسمونی بخرد
پزشک گفته بود دختر است
الان شش ماه دارد
من دعا می کنم
سالم به دنیا بیایید!
شما هم دعا کنید!
خدیجه خانم گاهی عصبانی می شود
و به حاج عباس می توپد
خوب شیرینی زندگی هم همین است
همین است.
- شنبه ۱۵ ارديبهشت ۹۷