شنا بلد نیستم
ولی فکر کنم اندکی به دردم بخورد
ای کاش، وقت اجازه بدهد گازت بگیرم!
لوله ها خراب شد؛
طرف رفته بود حمام زنانه
- تصدّقِ سرت بشوم
انگار هنوز خاک بر سری می کنی
بین دعوای این و آن داوری می کنی -
تشتّت آراء آفتِ یک انقلاب است
خاورها اجتماع دور هستند
من که سراغ هواپیما را نگرفتم
در به دری تمام است
یک قوم هر چقدر هم بمیرد باز زنده می شود
علف باید به دهن بُزی شیرین بیاید
این سردابه های نرم و لطیف
خواهی نخواهی هم رنگِ جماعت هستند
دارم از دیوانگی جدا می شوم
مایه ی افتخار اینجانب است که خدا را بخرم
رهن یا اجاره مسئله این نیست
معامله گر از زیان به سود می رسد
"""همه رفتند فاتحه خوانی من به عروسی دعوت شدم."""
- دوشنبه ۲۹ آذر ۹۵