کلاس آخر

یک کلاس مانده است و آن آخرین نگاه خداوند است.

هویج، پاشایی، جمله

"""هوش از سرم می پَرد"""

برقِ سه فاز وصل می کنند؛

خُب، باید گرفت

هویچ کیلویی پنج هزار

ترانه خوان نیستم؛

پاشایی چند سال پیش مُرد

- من با چاوشی حال می کنم -

سلاخی هم می کنند

من هنوز، دوست دارم با خدا جمله بسازم

من خدا را دوست دارم.

 

سال نو

مهندس سالِ نو، خبرت که داده اند؟

اینجا همه مهندسِ خطّند؛

دختر به پسر، پسر به دختر

بانوی بیوه هم تازه رسیده است

این قلم انتقام می گیرد:

تَوازُنِ قُوا چه شد؟

هیچ، هیچ، هیچ؛

دستاوردِ اخلاق چه شد؟

هیچ، هیچ، هیچ؛

سال نو مبارک ای بشر!

"""من بالای کوهِ اُحد نشسته ام و به تاریخِ نفاقِ تو می نگرم."""

بانک

در این دنیای مکاره، من خری ام که لگد می کند؛

جماعتِ دوغ و دوشابی، حِمار به ریشِ آسمان گره می زند

من خرمای ختمَش را پیشاپیش فرستاده ام

بانک از من، ساخت و ساز از شما!

بسم الله.

رفت

مرد رفت.

همکار

عشق من، دلم می گیرد؛

وقتی می بینم، دولتِ محترم، خدا را هم بیکار می کند، دلم می گیرد

-دلم می گیرد-

خدا، من همکار توام.

آسایشگاه

آقای محترم،

آسایشگاه را درست کردیم

مبارک باشد

مبارک باشد.

رأی جمع کن

وقتی بار خودت را بستی بگو ملت خدا نگهدارتان!

من می آیم با توپ پر می آیم

:

ملّت شما بدهکار منید

هر وقت خواستم رأی جمع کنم باید بیایید دست بوسِ بنده؛

آقای رأی جمع کن!

من به تو رأی نخواهم داد

آقای محترم، ملت توپ جمع کن تو هستند،

ولی بدان من در هیچ زمینی به تماشای فوتبال تو نخواهم نشست.

اخراجی

پولم را خوردند و اخراجم کردند،

"""من دوست دارم با تو در خیابان های جهنم قدم بزنم و به ریشِ بهشتی ها بخندم؛"""

بله پولم را خوردند و اخراجم کردند.

زایمان

گاوم که زایید، رفتم و در اداره ی سد سازی مشغول شدم

سد می ساختم تا اینکه گاو دیگرم هم زایید، عُذرم را خواستند و بیکارم کردند

بیکار بودم تا اینکه گاو سومم هم زایید،

"""در امتداد زایمان طی طریق می کنیم"""

آخر این زایمان چه شد؟ رکود، بیکاری، اختلاس.

استخدام گاو

در مریخ،

در یکی از خیابان ها تابلو زده بودند

استخدامِ گاو

به چشم خودم دیدم که هزاران گاو در صف بودند تا استخدام شوند

از متصدّی استخدام پرسیدم، چرا گاو استخدام می کنید؟

گفت:

اینجا فقط گاو به کارمان می آید.

خاطرخواه

زیباست

عالیست

خیلی خوب است؛

چه تدیبری، چه اُمیدی

"""گفت، به به چقدر زیبایی

چه سری چه دُمی عجب پایی"""

- عزیزم، پنیرمان را بُرده اند -

قار قار می کنم:

عزیزم من خاطرخواهِ اون کلیدِتَم.

آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan