دیدم با تانک آمده بود؛
""" سپرِ بلایش شدم """
""" کُشته هایم هزار نفر
زخمی هایم بیش از نود هزار نفر """
یک نفربَر قرض گرفتم
و به دلِ دشمن زدم
خودی بود
داشت با فرهاد شوخی می کرد
""" نگارنده ی غیب که نیستم
خدایا این همه شوخی خسته ام می کند """
قربانِ خدایی ات!
وحی کن
بنویسند:
« زیبارویان یک ثانیه ناز نکنند، تا من تجدّید قوا کنم. »
- دوشنبه ۶ شهریور ۹۶